بسم الله الرحمن الرحیم
«قُلْ اِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ الاِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِك بِاللّه مَا لَم يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَ أَن تَقُولُواْ عَلَي اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (33)(سوره انعام)
[بگو: پروردگار من فقط زشتكاريها را چه آشكارش (باشد) و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است و (نيز) اين كه چيزي را شريك خدا سازيد كه دليلي بر (حقانيت) آن نازل نكرده و اين كه چيزي را كه نميدانيد، به خدا نسبت دهيد]
تفسیر روایی آیه:امام صادق عليه السلام فرمود: اين آيه در مورد يهوديان و مسيحيان نازل شده است. خداي تبارك و تعالي ميفرمايد: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ» يعني تورات و انجيل «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمُ» يعني رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، زيرا كه خداي عز و جلّ صفات محمد صلي الله عليه و آله و صفات اصحابش و بعثت او و اين كه به كجا هجرت مي كند را در تورات، انجيل و زبور، براي آنان بيان كرده است و اين همان فرموده خداست: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْاِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَي عَلَي سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا»#1# [محمد پيامبر خداست و كساني كه با اويند بر كافران سختگير (و) با همديگر مهربانند. آنان را در ركوع و سجود ميبيني. فضل و خشنودي خدا را خواستارند. علامت (مشخصه) آنان اثر سجود در چهرههايشان است. اين صفت ايشان است در تورات و مثل آنها در انجيل چون كشتهاي است كه جوانه خود برآورد و آن را مايه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاي خود بايستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از (انبوهي) آنان (خدا) كافران را به خشم دراندازد. خدا به كساني از آنان كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند آمرزش و پاداش بزرگي وعده داده است.] اين صفت رسول خدا صلي الله عليه و آله و صفت اصحابش در تورات و انجيل است، پس هنگامي كه خداوند عز و جل او را به عنوان پيامبر فرستاد، اهل كتاب او را شناختند، همان طوري كه خداي جل جلاله فرمود.[1]
2_وَ اِذْ قَالَ اِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً اِنِّي أَرَاكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (74) وَكَذَلِكَ نُرِي اِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (75) فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَي كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ (76) فَلَمَّا رَأَي الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (77) فَلَمَّا رَأَي الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ اِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ (78) اِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ حَنِيفًا وَ مَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (79) وَ حَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ أَتُحَاجُّونِّي فِي اللّهِ وَ قَدْ هَدَانِ وَلاَ أَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ اِلاَّ أَن يَشَاء رَبِّي شَيْئًا وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا أَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ (80)»(سوره انعام)
[و (ياد كن) هنگامي را كه ابراهيم به پدر خود آزر گفت: آيا بتان را خدايان (خود) ميگيري؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهي آشكاري ميبينم. * و اين گونه، ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقينكنندگان باشد. * پس چون شب بر او پرده افكند، ستارهاي ديد؛ گفت: اين پروردگار من است. و آن گاه چون غروب كرد، گفت: غروبكنندگان را دوست ندارم. * و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: اين پروردگار من است. آن گاه چون ناپديد شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود، قطعا از گروه گمراهان بودم. * پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: اين پروردگار من است. اين بزرگتر است. و هنگامي كه افول كرد، گفت: اي قوم من! من از آن چه (براي خدا) شريك ميسازيد بيزارم. * من از روي اخلاص، پاكدلانه روي خود را به سوي كسي گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است؛ و من از مشركان نيستم. * و قومش با او به ستيزه پرداختند. گفت: آيا با من در باره خدا محاجه ميكنيد و حال آن كه او مرا راهنمايي كرده است؟ و من از آن چه شريك او ميسازيد بيمي ندارم، مگر آن كه پروردگارم چيزي بخواهد. علم پروردگارم به هر چيزي احاطه يافته است. پس آيا متذكر نميشويد؟]
تفسیر روایی:طبرسي گفتگوي اميرالمؤمنين عليه السلام با يك مرد يهودي را نقل كرده و چنين روايت ميكند: مرد يهودي به وي گفت: ادعا مي كنند كه عيسي بن مريم در گهواره، در حالي كه بچه اي كوچك بود، سخن گفت. حضرت علي عليه السلام به او فرمودند: محمد صلي الله عليه و آله و سلم نيز چنين بود؛ او در حالي كه دست چپش را بر روي زمين گذاشته بود و دست راستش را به طرف آسمان برده بود و لبهايش را به توحيد خدا گشوده بود، از شكم مادر زاده شد. مرد يهودي گفت: ابراهيم با عبرت گيري از معرفت خداي عز و جل به آگاهي رسيد و اين ايمان است كه بر استدلالهاي علمي وي سايه افكنده است.
حضرت علي عليه السلام به وي فرمودند: چنين بود، اما به محمد صلي الله عليه و آله و سلم نعمتهاي بهتري اعطا شده است. او با عبرت گيري از شناخت خداي عز و جل آگاه شد و بر استدلال هاي علمي وي، ايمان سايه افكنده بود. ابراهيم هنگامي كه پانزده سال داشت، آگاه شد، در حالي كه رسول خدا سلام و درود خدا بر او و اهل بيت او باد ، هفت ساله بود كه گروهي از بازرگانان نصاري آمدند و با كالاهايشان ميان صفا و مروه فرود آمدند. برخي از آنان به او نگاه كردند و او را با صفت، خبر بعثت و نشانه هايش شناختند و به وي گفتند: اي پسر! اسم تو چيست؟ فرمود: محمد. گفتند: نام پدرت چيست؟ فرمود: عبدالله. گفتند: نام اين چيست؟ و با دستهايشان به آسمان اشاره كردند. فرمود: آسمان. گفتند: پروردگار آنها كيست؟ فرمود: خدا. سپس جواب تندي به آنان داد و فرمود: آيا مي خواهيد مرا نسبت به خداي عز و جل در شك و ترديد بيندازيد؟!
واي بر تو اي يهودي آن حضرت با وجود اين كه قومش كافر بودند، با عبرت پذيري به خداي عز و جل معرفت پيدا كرد و آگاهي يافت. او در حالي «لا اله الا الله» مي گفت و در ميان آنان بود كه آنان (اشياء ارزشمند) را به وسيله تيرهاي قرعه تقسيم مي كردند و بتها را مي پرستيدند.[2]
3_واِذْ قَال مُوسَي لقَومِهِ يَا قَومِ لمَ تُؤْذُونَنِي و قَد تَّعْلمُونَ أَنِّي رَسُول اللهِ اِليْكُمْ فَلمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللهُ قُلوبَهُمْ و اللهُ لا يَهْدِي القَومَ الفَاسِقِينَ(5)و اِذْ قَال عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي اِسْرَائِيل اِنِّي رَسُول اللهِ اِليْكُم مُّصَدِّقًا لمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّورَاةِ و مُبَشِّرًا بِرَسُول يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلمَّا جَاءهُم بِالبَيِّنَاتِ قَالوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ(6)»(سوره صف)
[و(ياد كن) هنگامي را كه موسي به قوم خود گفت: اي قوم من! چرا آزارم ميدهيد با اين كه ميدانيد من فرستاده خدا به سوي شما هستم؟ پس چون (از حق) برگشتند، خدا دلهايشان را برگردانيد و خدا مردم نافرمان را هدايت نميكند* و هنگامي را كه عيسي پسر مريم گفت: اي فرزندان اسرائيل! من فرستاده خدا به سوي شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق ميكنم و به فرستادهاي كه پس از من ميآيد و نام او احمد است، بشارتگرم. پس وقتي براي آنان دلايل روشن آورد، گفتند: اين سحري آشكار است]
تفسیر روایی:امام باقر عليه السلام در حديثي طولاني فرمود: زماني كه تورات بر موسي عليه السلام نازل شد، بشارت به محمد صلي الله عليه و آله و سلم داده شد. ميان يوسف و موسي عليه السلام ده پيامبر بود و جانشين موسي عليه السلام، يوشع بن نون عليه السلام بود. او همان جوانمردي است كه خداوند نام او را در كتابش برده است. انبيا همواره به محمد صلي الله عليه و آله و سلم بشارت ميدادند تا اين كه خداوند مسيح عيسي بن مريم عليه السلام را به پيامبري مبعوث كرد و او به پيامبري محمد صلي الله عليه و آله و سلم بشارت داد. و كلام خداوند تعالي در اين زمينه، چنين است: «يَجِدُونَهُ» [ كه نام او را نزد خود مييابند] مقصود، يهود و نصاري است، «مَكْتُوبًا» [ نوشته شده]يعني، صفت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و نام او مكتوب است «عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ والاِنْجِيل يَأْمُرُهُم بِالمَعْرُوفِ ويَنْهَاهُمْ عَنِ المُنكَرِ»#2# [ نام او را در تورات و انجيل نوشته مييابند. همان پبامبري كه آنان را به كار پسنديده فرمان ميدهد و از كار ناپسند باز ميدارد]و كلام خداوند عز و جل است كه از زبان عيسي عليه السلام خبر ميدهد و سخن مي گويد: «ومُبَشِّرًا بِرَسُول يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ» و موسي عليه السلام و عيسي عليه السلام به آمدن محمد صلي الله عليه و آله و سلم بشارت دادند، همان طور كه برخي پيامبران به آمدن برخي ديگر بشارت مي دادند تا اين كه زمان بعثت محمد صلي الله عليه و آله و سلم فرا رسيد.[3]
4_وَاِذْ قَالَ اِبْرَاهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهلَه مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهم بِاللّه وَالْيوْمِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُه قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّه اِلَي عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ(126) وَ اِذْ يرْفَعُ اِبْرَاهيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَ اِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا اِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (127) رَبَّنَا وَ اجْعَلْنَا مُسْلِمَينِ لَكَ وَمِن ذُرِّيتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَ تُبْ عَلَينَآ اِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (128) رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِيهمْ رَسُولًا مِّنْهمْ يتْلُو عَلَيهمْ آياتِكَ وَ يعَلِّمُهمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يزَكِّيهمْ اِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ(129)»(سوره بقره)
[و چون ابراهيم گفت: پروردگارا! اين (سرزمين) را شهري امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآوردهها، روزي بخش. فرمود: (ولي) هر كس كفر بورزد، اندكي برخوردارش ميكنم؛ سپس او را با خواري به سوي عذاب آتش(دوزخ) ميكشانم و چه بد سرانجامي است!* و هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانه(كعبه) را بالا ميبردند(ميگفتند): اي پروردگار ما! از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواي دانايي.* پروردگارا! ما را تسليم(فرمان) خود قرار ده و از نسل ما امتي فرمانبردار خود(پديد آر) و آداب ديني ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاي كه تويي توبهپذير مهربان* پروردگارا! در ميان آنان فرستادهاي از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند؛ زيرا كه تو خود، شكستناپذير حكيمي]
تفسیر روایی:از امام صادق عليه السلام در باره كعبه، اين سؤال را پرسيدند كه آيا پيش از بعثت نيز در آن حج انجام مي شد؟ حضرت فرمود: آري، و دليل آن در قرآن آمده است؛ آنجا كه شعيب به موسي پس از آن كه ازدواج نمود به جاي آن كه بگويد: ثماني سنين (هشت سال) فرمود: «عَلَي أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِي حِجَجٍ»#7# [به اين(شرط) كه هشت حج براي من كار كني] و همچنين حضرت آدم و نوح عليه السلام به حج رفتند و حضرت سليمان بن داود عليه السلام نيز به همراه جن و انس و پرندگان و باد به حج رفت و حضرت موسي عليه السلام نيز لبيك گويان بر روي شتر سرخ موي، به حج رفت. چنان كه خداوند فرمود: «اِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهدًي لِّلْعَالَمِينَ»#8# [در حقيقت، نخستين خانهاي كه براي(عبادت) مردم نهاده شده همان است كه در مكه است و مبارك و براي جهانيان(مايه) هدايت است] و نيز فرمود: «وَاِذْ يرْفَعُ اِبْرَاهيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيتِ وَاِسْمَاعِيلُ»و فرمود: «أَن طَهرَا بَيتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ»#9# [خانه مرا براي طواف كنندگان و معتكفان و ركوع و سجود كنندگان پاكيزه كنيد]. هنگامي كه خداوند آن سنگ را بر آدم نازل كرد، كعبه وجود داشت.[4]
منابع:
1-تفسير قمي، ج 1، ص 46.
2-اختصاص، ص 322.
3-كافي، ج 8، ص 117، ح 92؛ كمال الدين، ص 208، ح 1.
4-تفسير عياشي، ج1، ص 79، ح99.
با سلام و صلوات برخاتم رسولان، شهادت مظلومانه ی هفتمین مولای غریب شیعیان تسلیت باد.
آهسته گذاريد روي تخته تنش را
تا ميخ اذّيّت نكند پيرهنش را
اصلاً بگذاريد رويِ خاك بماند
زشت است بيارند غلامان بدنش را
اين ساق ِبهم ريخته كِتمان شدني نيست
ديدند روي تخته ي در ، تا شدنش را
اين مرد الهي مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غريبان بدنش را
اين مرد نگهبان كه حيا هيچ ندارد
بد نيست بگيرد جلوي آن دهنش را
اين هفت كفن روضه ي گودال حسين است
اي كاش نيارند برايش كفنش را
نه پيرهني داشت حسين نه كفني داشت
مديون حصيرند مرتب شدنش را
علی اکبر لطیفیان
یا علی علیه السلام