شهادت عروج شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است و امروز زیباترین نوع شهادت دفاع در راه آرمان های اسلام و حمایت از حریم آل الله است.
«حامد» جوانی بود که بهره ی جوانی اش را در راه اسلام و صیانت از خاندان اهل بیت علیهم اسلام دید.
برای شناخت بیشتر شهید مدافع حرم حامد جوانی به سراغ خانواده اش رفتیم. پدر و مادری که جوان 25 ساله ی خود را قربانی آرمانی بزرگ به نام اسلام نمودند، با این باور که اگر ده پسر دیگر هم داشتند فدای اسلام و اهل بیت (ع) می کردند؛ همان پدر و مادر اعضای بدن فرزندشان را نیز بخشیدند تا حامد را همچنان در جوان های دیگر زنده نگه دارند.
لطفا از دوران کودکی فرزند شهیدتان برایمان بگویید:
حمیده پادبان مادر شهید: ما دو پسر داشتیم و حامد فرزند دوم مان بود، در سال 1369 به دنیا آمد؛ از همان اول سعی کردیم او را در فضای مذهبی قرار بدهیم تا به قول خودمان بچه هیئتی بار بیاید.
در سال 88 وارد سپاه شد و رغبتش برای خدمت به نظام و انقلاب بیشتر شد. او همیشه می خواست طوری زندگی کند که برای دین و انقلاب مثمر ثمر باشد. با همین اندیشه و نیت بود که در تیر ماه سال 94 به شهادت رسید.
به عنوان مادر شهید از شیوه ی تربیتی که برای بزرگ کردن پسرتان در پیش گرفتید صحبت کنید:
مادر: من کار خاص و اساسی برای حامد نکردم بلکه سعی کردم همین روال درست و ساده ی تربیت دینی را در پیش بگیرم. مثلا از کودکی او را به نماز و روزه ترغیب می کردیم و او نیز از همان بچگی هم نمازهایش را می خواند و هم در امر روزه و دیگر واجبات مبادرت داشت.
حامد خیلی پاک و صادق بود؛ به من و پدرش بسیار احترام قائل می شد. اگر از او درخواستی می کردم هر کار مهمی هم که در دست داشت رها می کرد تا حرف من زمین نماند.
پرورش دهنده ی حامد هیئت و بسیج بود
جعفر جوانی پدر شهید: من حامد را همراه خود به هیئت فاطمیه تبریز می بردم اما وقتی با این فضا آشنا شد چه با من و چه بدون من در هیئت حاضر می شد و می توانم بگویم پرورش دهنده ی حامد هیئت و بسیج بود. هر چند پدر نقش مهی در تربیت و پرورش فرزند
دارد اما به لحاظ اشتغال و درآمدزایی کمتر فرصت می کند با بچه ها باشد لذا این وظیفه ی خطیر همیشه بر عهده مادر است و من از همسرم سپاسگذارم که این چنین پسری را تربیت کرده است.
وقتی حامد تصمیم به ورود به سپاه و عرصه نظامی گرفت، چه واکنشی نشان دادید؟ در حالی که می دانستید در این راه خطراتی هم وجود دار مادر: حامد در رشته علوم نظامی تحصیل کرده بود، من دوست داشتم او در مسیر حفظ و حراست از نظام قدم بردارد و از تصمیمش خوشحال نیز بودم، چون معتقدم نیتش حسینی بود و در راه امام حسین(ع) حرکت خواهد کرد و هرکسی در این راه باشد حتما سعادتمند می شود.
حامد در دوران مدرسه دوستی به نام حامد داشت، که در همان دوران مدرسه به او گفته بود صبر کن و ببین که روزی من کاری خواهم کرد که در دنیا سر و صدا کند. روز تشییع جنازه حامد، مادر دوستش این ماجرا را از زبان پسرش نقل کرد.
اگر ده پسر دیگر هم داشتم فدای اهل بیت می کردم