موعه مراثی کربلایی محمود بهجت، پدر آیتاللهالعظمی بهجت است که بهکوشش علی ابراهیمی اقلیدی در سال ۱۳۹۰ به چاپ رسید. شاید قبل از انتشار این کتاب هیچکس نمیدانست که دودمه معروف «مکن ای صبح طلوع» از اوست؛ خباز (نانوا) ساده اما اهلدلی که شعرش سالها است بر زبان پیران و میانداران هیئتها جاری شده و همه فرزند او را به تقوا میشناسند.
کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی – متخلص به قُمری
کربلائی محمود بهجت، پدر آیتالله العظمی بهجت، شاعری گمنام بود که به شغل خبازی اشتغال داشت، اما عشق به خاندان عصمت و طهارت(ع) در حد اعلی در جان وی فوران داشته است.زندهیاد کربلایی محمود بهجت در روز ۱ بهمن ۱۳۲۵ شمسی (مصادف با ۲۸ صفر ۱۳۶۶ قمری) در فومن چشم از جهان فرو بست.
کتاب «مکن ای صبح طلوع» مجموعه مراثی کربلائی محمود بهجت(ره)، بهکوشش علی ابراهیمی اقلیدی، جمع آوری سیدحسین تقوی ازبری، با شمارگان سههزار نسخه، در ۳۲۲ صفحه، توسط انتشارات شفق در قطع رقعی و با جلد گالینگور در قم به چاپ رسیده است.
همیشه چند بیت اول این نوحه را در شب های عاشورا شنیده ایم ولی متن کامل شعر «مکن ای صبح طلوع» که در این کتاب به چاپ رسیده برای بسیاری جذاب است:
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع
شب قتل است یک امشب که حسین مهمان است
غمش امشب همه از تشنگی طفلان است
مکن ای صبح طلوع
جامه ای صبح مزن چاک مده جولان را
هست مهمان شه دین امشب و یک فردا را
مکن ای صبح طلوع
چرخ ای چرخ مزن چرخ دگر امشب را
تا قیامت تو نگه دار همه کوکب را
نه حسین فکر عیال است نه به فکر جان است
مکن ای صبح طلوع
همه بینند ز ما ناله و چون شیون را
شمر از قتل حسین بهر حسین دربان است
مکن ای صبح طلوع
باد ای باد،پریشان تو نما عالم را
تا قیامت تو نگه دار همه خاتم را
مکن ای صبح طلوع
سعد سردار لعین بسته صف لشکر کین
بهر قتل شه دین
شمر خنجر به کفش،سعد لعین خندان است
مکن ای صبح طلوع
خور ای خور ز رخ پرده میفکن بیرون
زینب از دیدن روی تو نگردد محزون
مکن ای صبح طلوع
آب ای آب زنی موج دهی جولانت
نکشی هیچ خجالت ز رخ مهمانت
مکن ای صبح طلوع
شب قتل است یک امشب ز عطش سوزان است
یا محمد تو کجایی،که بدی یار غریب
در کجا هست علی،بود پرستار غریب
فاطمه جان تو کجایی که حسین است غریب
مکن ای صبح طلوع
منابع: مکن ای صبح طلوع، ص۳۲/ دردانه، ص۱۴/ خبرگزاری تسنیم.