فطری بودن دین در نظر قرآن
منظور از فطری بودن دین این است که گرایش به خداپرستی و خضوع در برابر پروردگار گرایشی است که ریشه در فطرت انسان دارد و هر انسانی بالفطره خواهان نزدیک شدن به کامل مطلق است و پرسش های انحرافی و شرک آلود بر اثر تلقین های غلط و تربیت های ناصحیح و یا در اثر جهل و اشتباه در تطبیق پدید می آید. قرآن کریم راجع به اینکه که دین را خدا در نهاد بشر قرار داده این طور می فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ «توجه خویش را به سوی دین حق گرایانه پایدار و استوار کن. همانا این فطرة الله را که همه مردم را بر آن آفریده، نگهدار.»
امام علی (ع) نیز انبیاء را این طور تعریف می کند: «خدا انبیاء را یکی پس از دیگری فرستاده تا اینکه وفای آن پیمانی را که در نهاد بشر با دست خلقت بسته شده از مردم بخواهند، از مردم بخواهند با آن پیمانی که با زبان بسته نشده و روی کاغذ نیامده بلکه روی صفحه دل آمده، روی عمق ذات و فطرت آمده، قلم خلقت او را در سر ضمیر، در اعماق شعور باطن بشر نوشته است، به آن پیمان با وفا باشند.»
این نظریه را برای اولین بار قرآن ابراز داشته است که دین جزو نهاد بشر است و قبل از اسلام چنین تزی در جهان وجود نداشت، تا قرن هفدهم و هیجدهم و نوزدهم میلادی بشر در این زمینه ها هزار گونه فکر می کرد، در حالی که اکنون می بینیم کاوش های روانی هماهنگ با قرآن می گوید: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ بر تو باد این فطرت الهی -یعنی همین دین که فطرت الهی است- این خلقت الهی (فطرت یعنی نوع خاص از خلقت)، این دین، این چگونگی خاص در آفرینش انسان که خدای متعال همه انسان ها را بر این چگونگی آفریده است «لا تبدیل لخلق الله»؛ تغییر پذیر نیست، جزء سرشت انسان است، تا انسان در عالم هست و تا انسان انسان است، انسانی که متولد بشود باز با این سرشت متولد می شود، یعنی سرشت را نمی شود در انسان ها عوض کرد و تغییر داد و تبدیل به چیز دیگر کرد. «ذلک الدین القیم» (روم/30) آن است دین راست و فوق العاده راست و مستقیم. این آیه در کمال صراحت، دین را “فطرة الله” برای همه مردم می شناسد.
همچنین در سوره مبارکه یس این طور می فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین* و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم* و لقد اضل منکم جبلا کثیرا افلم تکونوا تعقلون» (یس/60-62) سخن از یک عهد و پیمان است: «ای بنی آدم، ای فرزندان آدم! (صحبت یک نفر و دو نفر، و یک امت و دو امت نیست) آیا من با شما پیمان نبستم؟ می گوید من و شما قبلا با یکدیگر قرارداد و پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید. اینجا پرستش شیطان، شیطان پرستی به آن معنا نیست که برویم در یک محراب، مجسمه شیطان را بسازیم، بلکه همان تبعیت از شیطان است. «و ان اعبدونی»؛ ما با همدیگر پیمان بستیم که شیطان را پرستش نکنید، من را پرستش کنید. «هذا صراط مستقیم»؛ راه راست شما که شما را به کمال و سعادتتان می رساند این است.»
جمله ای از رسول اکرم (ص) رسیده است که حدیث معروفی است و آن را بیشتر، اهل تسنن روایت کرده اند ولی شیعه هم روایت کرده است: «کل مولود یولد علی الفطرة فابواه یهودانه او ینصرانه او بمجسانه»؛ «هر مولودی که متولد می شود، بر فطرت الهی، بر فطرت اسلامی به دنیا می آید، پدران و مادران هستند که اینها را تغییر می دهند، اگر یهودی هستند یهودیش می کنند، نصرانی هستند نصرانیش می کنند، مجوسی هستند مجوس اش می کنند، هر که هر گروهی هست آن گروهی اش می کند.»
این حدیث، در احادیث اهل تسنن در صحیح بخاری است و در شیعه در اصول کافی است. تفسیر المیزان نیز آن را از کافی نقل می کند در ذیل این آیه: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ «پس حق گرایانه به سوی این آیین روی آور. با همان فطرتی که خداوند مردم را بر آن سرشته است.» (روم/30)
این حدیث در نقلی که اهل تسنن کرده اند یک ذیلی هم دارد، می گویند پیغمبر بعد از آنکه این جمله را فرمود (یک مثالی ذکر کرد. این مثال هم جالب است.) فرمود:
«آیا هیچ تا به حال یک گوسفند را دیده اید که از مادر متولد بشود و گوشش بریده باشد؟ یا گوسفند از مادر با گوش سالم به دنیا می آید، بعد انسان ها گوش حیوان را می برند.» مثال می زند فطرت اسلامیه را به همان گوش سالم که مقتضای سرشت و طبیعت انسان است و غیر اسلام را به گوش بریده که یک عامل خارجی می آید چاقویی را بر می دارد و گوش حیوان را می برد.
فطری بودن دین در نظر قرآن
با سلام
موفق باشید