چه زيبا گفت دكتر شريعتي
در دنيايي كه روزي روح خودم مرا ترك ميكند انتظار از ديگران نبايد داشت !!!
هی گنه کردیم و گفتیم خدا می بخشد،
عذر آوردیم و گفتیم خدا می بخشد،
آخر این بخشش و این عفو و کرامت تا کی؟
او رحیم است ولی ننگ و خیانت تا کی؟
بخششی هست ولی قهر و عذابی هم هست،
آی مردم به خدا روز حسابی هم هست،
زندگی در گذر است ،
آدمی رهگذر است،
زندگی یک سفر است،
آدمی همسفر است،
آنچه می ماند از او
راه و رسم سفر است.
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد، همه دیوانه وار خندیدند…..
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند….
او مجددا لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه می دهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
ﻣﺮﺩ ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺯﻥ ﻣﺜﻞ ﮐﻔﺶ ﺍﺳﺖ …
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻬﻨﻪ ﺷﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻧﻮ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩ …
ﺣﮑﯿﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ …
ﮔﻔﺖ ﺣﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﮐﺎﻣﻼ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺪ ﭘﺎ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺯﻥ ﭼﻮﻥ ﮐﻔﺶ ﺍﺳﺖ …..
ﺍﻣﺎ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺯﻥ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺗـــــــــــــــــــﺎﺝ است…
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
آخرین نظرات