چه کسی دیده لب آب، بسوزد جگری؟ روی دست پدری، جان بسپارد پسری؟ چه کسی دیده که لب تشنه ای ازسوزعطش،آب در دست و ننوشد به هوای دگری؟
فرارسیدن عاشوراي حسيني تسلیت باد.
اجرک الله یا صاحب الزمان…
موضوع: "بدون موضوع"
☆★☆★☆★☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
سادات که ميوه هاي باغ فدکند
زيبا و قشنگ و خوشگل و بانمکند
هستند ستــاره سمـاوات عــلـــي
هـرچند زيــادند ولــي بـاز کـمــــنـد
…….
بزنید کف قشنگه رو به افتخار سادات
عید غدیربر همه شیعیان مبارک باد
★☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆★
✨✨✨✨✨✨✨
عَلي شاه
عَلي ماه
عَلي راه
عَلي نَصْرُمِن الله
عَلي زِمزِمه ى هَر دِلِ آگاه
عَلي عِينِ يَقينْ است
عَلي بَر هَمه ى خَلْقْ اميرالْمؤمِنينْ است
عَلي كاشِفِ هَر غَم
عَلي بَر هَمه مَرْحَمْ
عَلي ذِكْرِ لَبِ عيسى بن مَرْيَمْ
عَلي هَستى خاتَمْ
عَلي بَرگِ بَراتِ هَمه ى خَلْقْ ز آتَش و جَهَنَّمْ
عَلي اصلِ وجودْ است
عَلي روى سُجودْ است
عَلي مَعدَنِ جودْ است
عَلي رازونيازْ است
عَلي سوزو گُدازْاست
عَلي مَحْرَمِ راز است
عَلي مُهرِ قبولي نَماز است
عَلي بَرْگ و بَراتْ است
عَلي حَجُّ زَكاتْ است
عَلي تَجَلّي صفاتْ است
عَلي بابِ نِجاتْ است
عَلي حَيّ و مَماتْ است
عَلي رَمْز عُبور و مُرور از روى صراط است
عَلي ساقي كوثَر كه هَمان آب حيات است
فَقَط حِيدَرِ كَرّار امير الْمؤمِنينْ است…
یاعلی
اللهم عجل لولیک الفرجعيدتون مبارک
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
عيد با نبض دقايق زيباست؛ عيد با روح شقايق زيباست؛ عيد با يادعزيزان زيباست. عيد غدير مبارك
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت: پسرم! یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی! از این پس همه چیز جهان تکراریست جز مهربانی
♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧
راهی جز سقوط ندارد…؛
برگ پاییزی…!
وقتی می داند درخت؛
عشقِ برگِ تازه ای در سر دارد…
♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧
زندگی قافیه باران است ، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند
تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی!
♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣
مهربانی تو پناهگاهی ست…
تا پرندگان پاییز را
از زمستان این کوچه بگذراند…
♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♧♣♠♤♧♣♤♠
یکی از دوستام تعریف می کرد :
“با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه بچه ء ۵-۶ ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم.
یکم که گذشت دیدم تو شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم دستشویی.
خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره رفتم…سومین بار دیگه مسافرا چپ چپ نیگا میکردن.
اینبار خیلی خودمو نگه داشم دیدم نه انگار نمیشه رفتم راننده گفت برو بشین ببینیم توام مارو مسخره کردی…
رفتم نشستم سر جام از مامان بچه پرسیدم ببخشید این شکلاته چی بود؟
گفت این بچه دچار یبوسته، ما روی شکلاتا مسهل میمالیم میدیم بچه میخوره!!!خلاصه خیلی تو مخمصه گیر کرده بودم.خیلی به ذهنم فشار آوردم بالاخره به خانومه گفتم ببخشید بازم ازین شکلاتا دارین؟
گفت بله و یکی داد..رفتم پیش راننده گفتم باید اینو بخورین. الا و بلا که امکان نداره دستمو رد کنین.خلاصه یه گاز خوردو من خوشحال اومدم سر جام . ده دقیقه طول نکشید راننده ماشینو نگه داشت!!!منم پیاده شدم و خوشحال از نبوغی که به خرج دادم! یه ربع بعد باز ماشینو نگه داشت…! بعد منو صدا کرد جلو گفت این چی بود دادی به خورد من؟ گفتم آقا دستم به دامنت منم همین مشکلو داشتم! کار همین شکلاته بود!شما درکم نمیکردین! خلاصه راننده هر یه ربع نگه میداشت منو صدا میکرد میگفت هی جوون! بیا بریم!
نتیجه اخلاقی : وقتی دیگران درکتون نمی کنند ، یه کاری کنید درکتون کنند.!!!
چرا حال عبادت نداریم؟
گفت: برای هر کاری حال دارم، اما هنگام نماز و قرآن و این جور اعمال، بی حال میشم. نمیدونی چرا حال عبادت ندارم؟
گفتم: به خاطر اعمالته.
گفت: یعنی چی؟ منظورت چیه؟
گفتم: یک نگاهی به دعای ابوحمزه ثمالی بنداز، امام سجاد علیه السلام عوامل بی حالی در عبادت را شمردند:
چرا حال عبادت نداریم؟
اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ،سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی،أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی…(1)
خدایا هر وقت گفتم الآن آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و قصد مناجات با تو را داشتم، چرتى بر من افکندى، و حال مناجات را از من گرفتى، مرا چه شده؟ هروقت گفتم درونم شایسته شد، و جایگاهم به جایگاه توبه کنندگان نزدیک گشت، برایم گرفتارى پیش آمد، بر اثر آن گرفتارى پایم لغزید و میان من و خدمت به تو مانع شد. سرور من:
1. شاید مرا از درگاهت رانده اى و از خدمتت عزل کردی
2. یا مرا دیده اى که حقّت را سبک مى شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختى
3. یا شاید مرا روى گردانان از خودت مشاهده کردى پس مرا مورد خشم قرار دادى
4. یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتى، پس به دورم انداختى
5. یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدى، پس محرومم نمودى
6. یا شاید مرا از همنشینى با علما غایب یافتى، پس خوارم نمودى
7. یا شاید مرا در گروه غافلان دیدى، پس از رحمتت ناامیدم کردى
8. یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ها دیدى. پس مرا به آنان وا گذاشتى
9. یا شاید دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس دورم کردی
10. یا شاید به خاطر جرم و جنایتم، کیفرم نمودى
11. یا شاید براى کمى حیایم از تو مجازاتم نمودى.
و بعد ادامه دادم: دوست من، حالا فهمیدی چرا حال عبادت نداری؟…
پی نوشت:
1. فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی
آخرین نظرات